[اسم]

eyeball

/ˈaɪbɔːl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مردمک چشم تخم چشم

معادل ها در دیکشنری فارسی: تخم چشم مردمک
  • 1.Four muscles pull each eyeball straight back into the eye socket.
    1. چهار ماهیچه هر مردمک را مستقیم به سمت کاسه چشم می کشند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان