[اسم]

eyebrow

/ˈɑɪbrɑʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ابرو

معادل ها در دیکشنری فارسی: ابرو
  • 1.He's got really bushy eyebrows.
    1. او واقعاً ابروهای پرپشتی دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان