[اسم]

fanatic

/fəˈnætɪk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (فرد) متعصب افراطی، تندرو

معادل ها در دیکشنری فارسی: افراط‌گرا طرفدار دوآتشه متعصب
مترادف و متضاد enthusiast extremist
  • 1.A religious fanatic
    1. یک (فرد) افراطی مذهبی
  • 2.He is a sport fanatic.
    2. او یک [فرد] متعصب به ورزش است.
[صفت]

fanatic

/fəˈnætɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fanatic] [حالت عالی: most fanatic]

2 متعصب تندرو، افراطی، پرتعصب

معادل ها در دیکشنری فارسی: افراطی افراط‌گرا
مترادف و متضاد radical
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان