[اسم]

fang

/fæŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دندان (حیوان) نیش

  • 1.The snake sank its fangs into its victim.
    1. مار دندان نیش اش را در (بدن) قربانی اش فرو برد.
  • 2.The wolf growled and showedits sharp fangs.
    2. گرگ غرید و دندان های تیزش را نشان داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان