Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . روز مسابقات ورزشی
2 . اوقات خوش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
field day
/ˈfiːld deɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روز مسابقات ورزشی
مترادف و متضاد
sports day
[عبارت]
field day
/ˈfiːld deɪ/
2
اوقات خوش
informal
مترادف و متضاد
great time
1.At the restaurant, I had a field day.
1. در رستوران اوقات خوشی داشتم [در رستوران دلی از عزا در آوردم].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
field bean
field
fidgety
fidget spinner
fidget
field hockey
field of force
field of study
fiend
fierce
کلمات نزدیک
field
fidgety
fidget
fidelity
fiddly
field event
field glasses
field goal
field hockey
field hospital
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان