[اسم]

fire station

/ˈfɑɪrˌsteɪ.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ایستگاه آتش‌نشانی اداره آتش‌نشانی

معادل ها در دیکشنری فارسی: ایستگاه آتش‌نشانی
  • 1.We visited our local fire station.
    1. ما از ایستگاه آتش‌نشانی محله‌مان بازدید کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان