[اسم]

flashback

/ˈflæʃbæk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فلش بک پس نگاه

  • 1.The events that led up to the murder were shown in a series of flashbacks.
    1. وقایعی که منجر به قتل می شد در یک سری فلش بک به بیننده نشان داده می شد.
  • 2.The story is told in flashback.
    2. داستان به صورت فلش بک بازگو می شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان