Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سیل
2 . مقدار زیاد
3 . طوفان نوح
4 . سیل زده کردن
5 . پر کردن (با مقدار یا حجم زیاد)
6 . طغیان کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
flood
/flʌd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سیل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سیل
مترادف و متضاد
deluge
inundation
torrent
1.After the flood it took weeks for the water level to go down.
1. پس از سیل، هفتهها طول کشید تا سطح آب پایین رود [کاهش یابد].
2
مقدار زیاد
حجم زیاد
مترادف و متضاد
series
stream
succession
a flood of something
مقدار زیادی از چیزی
She received a flood of letters after the accident.
او پس از آن سانحه، مقدار زیادی نامه دریافت کرد.
3
طوفان نوح
(Flood)
[فعل]
to flood
/flʌd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: flooded]
[گذشته: flooded]
[گذشته کامل: flooded]
صرف فعل
4
سیل زده کردن
پر از آب کردن
مترادف و متضاد
deluge
inundate
swamp
to flood something
چیزی را پر از آب کردن
Our washing machine broke down yesterday and flooded the kitchen.
دیروز ماشین لباسشوییمان خراب شد و آشپزخانه را پر از آب کرد.
5
پر کردن (با مقدار یا حجم زیاد)
سیلوار ریختن، هجوم آوردن
مترادف و متضاد
brim over
overflow
pour
1.She drew back the curtains and the sunlight came flooding in.
1. او پردهها را کنار زد و نور خورشید درون (اتاق) را پر کرد.
2.Shoppers flooded into the store on the first morning of the sale.
2. خریداران در اولین صبح حراج، سیلوار به درون مغازه ریختند.
6
طغیان کردن
1.When the Ganges floods, it causes considerable damage.
1. وقتی رود گنگ طغیان کند، منجر به آسیب قابل توجهی خواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
flogging
flog
flock
floating voter
floating
flood irrigation
flood tide
floodgate
flooding
floodlight
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان