[اسم]

flock

/flɑk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گله دسته

معادل ها در دیکشنری فارسی: رمه گله
a flock of goats
یک گله بز
[فعل]

to flock

/flɑk/
فعل ناگذر
[گذشته: flocked] [گذشته: flocked] [گذشته کامل: flocked]

2 دسته دسته رفتن فوج فوج رفتن

  • 1.People have been flocking to the exhibition.
    1. مردم فوج فوج به نمایشگاه رفته‌اند.
  • 2.Tourists flock to see the town’s medieval churches and buildings.
    2. گردشگران دسته دسته به تماشای کلیساها و ساختمان‌های قرون وسطایی شهر رفتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان