[صفت]

fluorescent

/ˌflɔːˈresnt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fluorescent] [حالت عالی: most fluorescent]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فلورسنت مهتابی

معادل ها در دیکشنری فارسی: فلورسنت
a fluorescent lamp
یک چراغ مهتابی

2 شبرنگ

معادل ها در دیکشنری فارسی: شبرنگ
  • 1.Cyclists were wearing fluorescent orange and yellow armbands.
    1. دوچرخه‌سوارها بازوبندهای شبرنگ نارنجی و زرد پوشیده بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان