Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کرهاسب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
foal
/foʊl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کرهاسب
اسب جوان، کرهخر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کرهاسب
کرهخر
1.I gave my son a foal for his birthday.
1. به پسرم به مناسبت تولدش یک کرهاسب دادم.
تصاویر
کلمات نزدیک
fm
flywheel
flyweight
flyswatter
flypast
foam
foam at the mouth
foam rubber
foamy
fob off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان