[اسم]

foal

/foʊl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کره‌اسب اسب جوان، کره‌خر

معادل ها در دیکشنری فارسی: کره‌اسب کره‌خر
  • 1.I gave my son a foal for his birthday.
    1. به پسرم به مناسبت تولدش یک کره‌اسب دادم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان