[قید]

forcibly

/fˈoːɹsəbli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more forcibly] [حالت عالی: most forcibly]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌زور زوری

  • 1.Supporters were forcibly removed from the court.
    1. حمایت‌کنندگان به‌زور از دادگاه بیرون شدند.

2 قاطعانه محکم

مترادف و متضاد powerfully
  • 1.They argued forcibly against the proposal.
    1. آنها قاطعانه علیه (آن) پیشنهاد استدلال آوردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان