Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جذاب (زن)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
foxy
/ˈfɑksi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: foxier]
[حالت عالی: foxiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جذاب (زن)
informal
1.She is such a foxy lady.
1. او خانم خیلی جذابی است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
foxhound
fox terrier
fox
fowl
fourthly
foyer
fraction
fractious
fracture
fragile
کلمات نزدیک
foxtrot
foxtail millet
foxhound
foxglove
fox terrier
foyer
fps
fracas
fraction
fractional
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان