[صفت]

fuckheaded

/fˈʌkhɛdᵻd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fuckheaded] [حالت عالی: most fuckheaded]

1 احمق ابله، احمقانه

culturally sensitive informal offensive
مترادف و متضاد dim-witted fuck-brained stupid
  • 1.I really don't want to hear another one of your fuckheaded ideas.
    1. واقعاً نمی‌خواهم یکی دیگر از ایده‌های احمقانه تو را بشنوم.
  • 2.Your friend is such a fuckheaded boy.
    2. دوستت یک پسر خیلی احمق است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان