[صفت]

furtive

/ˈfɜːrtɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more furtive] [حالت عالی: most furtive]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دزدانه مخفیانه، یواشکی، رمزی

معادل ها در دیکشنری فارسی: دزدانه دزدکی
مترادف و متضاد stealthy
  • 1.He made one or two furtive phone calls.
    1. او یکی دو مکالمه تلفنی مخفیانه داشت.
  • 2.I saw him cast a furtive glance at the woman at the table to his right.
    2. من او را دیدم که نگاهی دزدانه به زنی که سمت راست میز نشسته بود انداخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان