Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دهانبند
2 . شوخی
3 . محدودیت (آزادی بیان)
4 . دهانبند زدن
5 . محدود کردن (آزادی بیان)
6 . عق زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
gag
/ɡæɡ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دهانبند
2
شوخی
جوک، خوشمزگی
3
محدودیت (آزادی بیان)
منع
[فعل]
to gag
/ɡæɡ/
فعل گذرا
[گذشته: gagged]
[گذشته: gagged]
[گذشته کامل: gagged]
صرف فعل
4
دهانبند زدن
دهان کسی را بستن
1.They gagged her and tied her to a chair.
1. آنها به او دهانبند زدند و او را به صندلی بستند.
5
محدود کردن (آزادی بیان)
منع کردن
1.The new laws are set as an attempt to gag the press.
1. قوانین جدید بهعنوان تلاشی برای محدود کردن (آزادی بیان) مطبوعات تعیین شدهاند.
6
عق زدن
حالت تهوع داشتن
مترادف و متضاد
retch
1.The foul smell made her gag.
1. بوی متعفن باعث شد او عق بزند.
تصاویر
کلمات نزدیک
gaffer tape
gaffer
gaffe
gaelic
gadgetry
gag me!
gaga
gaggle
gaia
gaiety
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان