Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چهارنعل رفتن
2 . چهارنعل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to gallop
/ˈgæləp/
فعل ناگذر
[گذشته: galloped]
[گذشته: galloped]
[گذشته کامل: galloped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
چهارنعل رفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تاخت کردن
تاختن
تازاندن
چهارنعل رفتن
1.The horses galloped around the field.
1. اسبها، دور تا دور آن زمین چهارنعل میرفتند.
[اسم]
gallop
/ˈgæləp/
غیرقابل شمارش
2
چهارنعل
تاخت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تاخت
چهارنعل
1.My horse suddenly broke into a gallop.
1. اسبم ناگهان شروع به چهار نعل تاختن کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
galloon
gallon
galling
galliard
galley
gallows
gallstone
galore
galoshes
galvanize
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان