[فعل]

to gallop

/ˈgæləp/
فعل ناگذر
[گذشته: galloped] [گذشته: galloped] [گذشته کامل: galloped]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چهارنعل رفتن

  • 1.The horses galloped around the field.
    1. اسب‌ها، دور تا دور آن زمین چهارنعل می‌رفتند.
[اسم]

gallop

/ˈgæləp/
غیرقابل شمارش

2 چهارنعل تاخت

معادل ها در دیکشنری فارسی: تاخت چهارنعل
  • 1.My horse suddenly broke into a gallop.
    1. اسبم ناگهان شروع به چهار نعل تاختن کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان