[فعل]

to garnish

/ˈɡɑːrnɪʃ/
فعل گذرا
[گذشته: garnished] [گذشته: garnished] [گذشته کامل: garnished]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تزیین کردن (غذا)

  • 1.Garnish the chicken with almonds.
    1. مرغ را با مغز بادام تزیین کنید.
  • 2.Soup garnished with croutons.
    2. سوپ تزیین شده با نان سوخاری.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان