Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جوانه زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to germinate
/ˈʤɜrməˌneɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: germinated]
[گذشته: germinated]
[گذشته کامل: germinated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جوانه زدن
شروع به رشد کردن، شکفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سبز شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
germicide
germany
germanium
germanic
germane
germination
gerontology
gerrymander
gertrude
gerund
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان