[جمله]

get one's hands off

/gɛt wʌnz hændz ɔf/

1 دست از چیزی کشیدن

مترادف و متضاد keep one's hands off take one's hands off
  • 1.Get your hands off me!
    1. دستت را بکش! [به من دست نزن!]
  • 2.Get your hands off my bicycle.
    2. دستت را از دوچرخه من بکش کنار!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان