Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . موفق شدن
2 . پیشی گرفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to get ahead
/gɛt əˈhɛd/
فعل ناگذر
[گذشته: got ahead]
[گذشته: got ahead]
[گذشته کامل: gotten ahead]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
موفق شدن
پیشرفت کردن
مترادف و متضاد
progress
succeed
1.It's tough for a woman to get ahead in politics.
1. برای یک خانم سخت است که در (حوزه) سیاست موفق شود.
2.She wants to get ahead in her career.
2. او میخواهد در حرفهاش موفق شود.
2
پیشی گرفتن
جلو زدن
1.He soon got ahead of the others in his class.
1. او زود از دیگران در کلاسش پیشی گرفت [او زود از دیگر همکلاسیهایش پیشی گرفت].
تصاویر
کلمات نزدیک
get across
get acquainted
get a shock
get a scoop
get a scholarship
get along
get along like a house on fire
get along with
get angry
get annoyed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان