[فعل]

to get away with

/gɛt əˈweɪ wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: got away with] [گذشته: got away with] [گذشته کامل: gotten away with]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قسر در رفتن از زیر چیزی در رفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: قسر دررفتن
  • 1.Don't be tempted to cheat—you'll never get away with it.
    1. وسوسه نشو که تقلب کنی؛ هیچ‌وقت نمی‌توانی از آن قسر در بروی.
  • 2.Nobody gets away with insulting me like that.
    2. هیچ‌کس از این‌گونه توهین کردن به من قسر در نمی‌رود.

2 کار خود را پیش بردن

  • 1.After the first month, you should be able to get away with one lesson a week.
    1. بعد از ماه اول، باید بتوانی با یک درس در هفته کارت را پیش ببری.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان