Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . روی فرم آمدن (بدن)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to get in shape
/gɛt ɪn ʃeɪp/
فعل ناگذر
[گذشته: got in shape]
[گذشته: got in shape]
[گذشته کامل: gotten in shape]
صرف فعل
1
روی فرم آمدن (بدن)
به تناسب اندام رسیدن
مترادف و متضاد
get into shape
1.He got in shape pretty fast.
1. او خیلی سریع به تناسب اندام رسید [روی فرم آمد].
2.I'm too skinny, I should get in shape.
2. من زیادی لاغر هستم، باید روی فرم بیایم.
تصاویر
کلمات نزدیک
get in
get hot under the collar
get hooked on
get home
get hold of
get in someone's hair
get in touch
get in trouble
get injured
get into
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان