Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دست از سر کسی برداشتن
2 . دست به کار شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
get off one's ass
/ɡɛt ˈɔf wˈʌnz ˈæs/
1
دست از سر کسی برداشتن
culturally sensitive
informal
1.Get off my ass! Go bug somebody else.
1. دست از سرم بردار! برو یکی دیگر را اذیت کن.
2.Would you get off my ass? I'm not going to the interview, and that's final!
2. دست از سرم برمیداری؟ به آن مصاحبه نمیروم و این قطعی است!
2
دست به کار شدن
کون خود را تکان دادن
culturally sensitive
informal
1.Grandma will be here in 30 minutes, so get off your ass and move this junk out of the living room!
1. مامانبزرگ تا 30 دقیقه دیگر اینجا خواهد بود، پس دست به کار شو و این آشغال را از اتاق نشیمن ببر بیرون!
2.Ted needs to get off his ass for a change and make an effort around here.
2. "تد" باید برای یک بار هم که شده کونش را تکان دهد و اینجا کمی تلاش کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
get ass in gear
hire out
fat-ass
drag ass out of
help on
hold against
get ass
hot up
invite along
invite around
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان