[عبارت]

to get to work

/tuː gɛt tu wɜrk/

1 سر کار رسیدن

  • 1.I get to work at 8:30.
    1. ساعت 8:30 به سر کار می‌رسم [به محل کارم می‌رسم].

2 کاری را شروع کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دست به کار شدن
  • 1.Let's get to work on this project.
    1. بیایید کار روی این پروژه را شروع کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان