[اسم]

gift

/gɪft/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کادو هدیه

مترادف و متضاد present
a gift from somebody
کادو از طرف کسی
  • The watch was a gift from my mother.
    آن ساعت یک کادو از طرف مادرم بود.
a wedding gift
کادوی عروسی

2 استعداد توانایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: استعداد موهبت قریحه
مترادف و متضاد talent
gift for something
استعداد در چیزی
  • She has a gift for languages.
    او استعدادی در زبان‌ها دارد [او در زبان‌آموزی استعداد دارد].
gift for doing something
استعداد در انجام کاری
  • He has a gift for making friends easily.
    او استعدادی در راحت دوست پیدا کردن دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان