[فعل]

to give away

/gɪv əˈweɪ/
فعل گذرا
[گذشته: gave away] [گذشته: gave away] [گذشته کامل: given away]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گذاشتن دست دختر در دست داماد توسط پدر عروس در مراسم ازدواج

  • 1.The bride was given away by her father.
    1. پدر عروس دست عروس را در دستان داماد گذاشت.

2 لو دادن (اغلب غیرعمدی) فاش کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: لو دادن
to give something away
چیزی را لو دادن
  • The party was meant to be a surprise, but Sharon gave it away.
    مهمانی قرار بود غافلگیری باشد، اما "شرون" آن را لو داد.

3 اهدا کردن بخشیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: نثار کردن
  • 1.He gave away most of his money to charity.
    1. او بیشتر پولش را به خیریه اهدا کرد.
  • 2.I gave all my old clothes away.
    2. همه لباس‌های قدیمی‌ام [کهنه‌ام] را بخشیدم.

4 واگذار کردن (مسابقه) باختن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان