[فعل]

to glom

/ɡlɑːm/
فعل گذرا
[گذشته: glommed] [گذشته: glommed] [گذشته کامل: glommed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دزدیدن

informal
مترادف و متضاد steal
  • 1.I thought he was about to glom my wallet.
    1. فکر کردم او می‌خواست کیف پولم را بدزدد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان