Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بالا رفتن
2 . رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to go up
/goʊ ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: went up]
[گذشته: went up]
[گذشته کامل: gone up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بالا رفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بالا رفتن
مترادف و متضاد
rise
go down
1.Cigarettes are going up in price.
1. قیمت سیگار دارد بالا میرود.
2.Go up the stairs and turn left.
2. از پلهها بالا برو و به چپ بپیچ.
2
رفتن
1.He went up to the farm to get some eggs.
1. او به مزرعه رفت تا چند تا تخم مرغ بیاورد.
2.We went up to London last weekend.
2. ما آخر هفته گذشته به لندن رفتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
go under the knife
go under
go toe to toe
go to work
go to waste
go up in flames
go viral
go walking
go weak at the knees
go white
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان