[اسم]

GP

(general practitioner)
/ˌdʒiː ˈpiː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پزشک خانواده پزشک عمومی

مترادف و متضاد family doctor family practitioner general practitioner
  • 1.Go and see your GP as soon as possible.
    1. برو و هرچه زودتر پیش پزشک خانواده ات برو.
  • 2.Her GP referred her to a specialist.
    2. پزشک عمومی اش او را به متخصص ارجاع داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان