[قید]

graphically

/ˈɡræfɪkli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more graphically] [حالت عالی: most graphically]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌صورت گرافیکی به‌صورت نمودار یا گراف

  • 1.This data is shown graphically on the opposite page.
    1. این داده‌ها در صفحه مقابل به‌صورت گرافیکی نشان داده شده‌اند.

2 به‌طور واضح به‌طرز روشن

مترادف و متضاد vividly
  • 1.The murders are graphically described in the article.
    1. قتل‌ها در این گزارش به‌طور واضح توضیح داده شده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان