Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ماده خاکستری (سیستم عصبی مرکزی)
2 . هوش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
grey matter
/greɪ ˈmætər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ماده خاکستری (سیستم عصبی مرکزی)
2
هوش
informal
مترادف و متضاد
intelligence
1.I don't why he makes such stupid mistakes. I guess he just doesn't have much grey matter.
1. نمیدانم چرا این اشتباهات احمقانه را مرتکب میشود. فکر کنم او خیلی هوش ندارد.
2.I wish I had a little of her grey matter.
2. کاش کمی از هوش او را داشتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
grey area
grey
grenadier
grenade launcher
grenade
grey-haired
greyhound
grid
griddle
gridiron
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان