[فعل]

to grieve

/griv/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: grieved] [گذشته: grieved] [گذشته کامل: grieved]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سوگواری کردن عزا گرفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: غصه خوردن سوگواری کردن ماتم گرفتن
  • 1.She is grieving for her dead child.
    1. او برای کودک مرده‌اش دارد سوگواری می‌کرد [او عزای کودک مرده‌اش را گرفته است].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان