Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سوگواری کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to grieve
/griv/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: grieved]
[گذشته: grieved]
[گذشته کامل: grieved]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سوگواری کردن
عزا گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غصه خوردن
سوگواری کردن
ماتم گرفتن
1.She is grieving for her dead child.
1. او برای کودک مردهاش دارد سوگواری میکرد [او عزای کودک مردهاش را گرفته است].
تصاویر
کلمات نزدیک
grievance
grief-stricken
grief
gridlocked
gridlock
grieved
grievous
grievous bodily harm
griffin
grill
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان