[فعل]

to gulp

/gʌlp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: gulped] [گذشته: gulped] [گذشته کامل: gulped]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 با سرعت خوردن یا نوشیدن سر کشیدن، قورت دادن

  • 1.Anna gulped her juice.
    1. "آنا" آبمیوه‌اش را سر کشید.
  • 2.He gulped down a cup of coffee and left.
    2. او با سرعت یک فنجان قهوه نوشید و رفت.

2 آب دهان قورت دادن (از ترس یا اضطراب)

  • 1.She gulped when the teacher called her name.
    1. وقتی معلم اسمش را صدا کرد، او آب دهانش را قورت داد.
[اسم]

gulp

/gʌlp/
قابل شمارش

3 جرعه لقمه بزرگ

معادل ها در دیکشنری فارسی: جرعه
  • 1.I took a gulp of beer.
    1. یک جرعه آبجو نوشیدم.
  • 2.she finished her drink in one gulp.
    2. او نوشیدنی‌اش را با یک جرعه تمام کرد [او نوشیدنی‌اش را یک نفس سر کشید].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان