Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . باشگاه
2 . زنگ ورزش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
gym
(gymnasium)
/dʒɪm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
باشگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سالن ورزشی
باشگاه
informal
مترادف و متضاد
health club
to play/work out in/at the gym
در باشگاه بازی/ورزش کردن
1. I work out at the gym most days.
1. من بیشتر روزها در باشگاه ورزش میکنم.
2. to play basketball in the gym
2. در باشگاه بسکتبال بازی کردن
to go to the gym
به باشگاه رفتن
Nick goes to the gym three times a week.
"نیک" سه بار در هفته به باشگاه میرود.
to join the gym
عضو باشگاه شدن [در یک باشگاه اسمنویسی کردن]
I just joined a gym.
من بهتازگی عضو یک باشگاه شدم.
2
زنگ ورزش
مترادف و متضاد
physical exercises
1.We have gym on Friday afternoons.
1. ما جمعهها بعدازظهر زنگ ورزش داریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
gwendolyn
guzzle
guzman
guys
guyana
gym shoe
gymkhana
gymnasium
gymnast
gymnastic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان