Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . با بیدقتی انجام دادن
2 . سطح پایین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to half-ass
/hˈæfˈæs/
فعل گذرا
[گذشته: half-assed]
[گذشته: half-assed]
[گذشته کامل: half-assed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با بیدقتی انجام دادن
نیمهکاره انجام دادن
culturally sensitive
informal
to half-ass something
چیزی را با بیدقتی انجام دادن
Did you half-ass these posters? There's a bunch of misspellings.
این پوسترها را با بیدقتی انجام دادی؟ چندتا غلط املایی دارد.
[صفت]
half-ass
/hˈæfˈæs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more half-ass]
[حالت عالی: most half-ass]
2
سطح پایین
بیکیفیت، نصفه و نیمه
culturally sensitive
informal
1.It was just a half-ass attempt, so naturally it didn't work.
1. آن فقط یک تلاش نصفه و نیمه بود، بنابراین طبیعتاً موثر نبود.
تصاویر
کلمات نزدیک
gripe ass
flat on ass
eat ass out
drag ass
couldn't hit a bull in the ass with a bass fiddle
live up to
load down
have ass in a crack
in a pig's ass
it will be ass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان