1.Hold your fork in your left hand and your knife in your right hand.
1.
چنگالت را در دست چپت نگه دار و کاردت را در دست راستت.
2.Take your hands out of your pockets!
2.
دستهایت را از جیبهایت بیرون بیاور!
to put one's hand up
دست خود را بالا بردن
Put your hand up if you know the answer.
دستت را بالا ببر اگر جواب را میدانی.
on (one's) hands and knees
چهار دست و پا
She was on (her) hands and knees looking for an earring.
او چهار دست و پا داشت دنبال یک گوشواره میگشت.
to hold (somebody's) hand
دست (کسی را) گرفتن
You have to hold my hand when we cross the street.
تو باید موقع رد شدن از خیابان دستهای من را بگیری.
to shake one's hand
با کسی دست دادن
"Congratulations!" she said and shook my hand.
او گفت: «مبارک است!» و با من دست داد.
with bare hands
با دستهای خالی
He killed the snake with his bare hands.
او با دستهای خالی مار را کشت.
کاربرد واژه hand به معنای دست
واژه hand به معنای "دست" به عضوی از بدن انسان از مچ دست به پایین گفته میشود که شامل انگشتان و کف دست است. مثلا:
".Put your hand up if you know the answer" (اگر جواب را بلد هستید دستتان را بالا ببرید.)
".He killed the snake with his bare hands" (او با دستهای خالی مار را کشت.)
2
کمک
to give somebody a hand with something
به کسی در چیزی کمک کردن
Could you give me a hand with my homework?
میتوانی در تکالیفم کمکم کنی [در انجام دادن تکالیفم کمکم میکنی]؟
فعل hand به معنای "چیزی را به دست کسی دادن" است. مثلا:
".hand me my glasses" (عینکم را به من بده.)
فعل hand در ساختار hand something to somebody به معنی "چیزی را به کسی دادن" است. مثلا:
".She handed the letter to me" (او نامه را به دست من داد.)
فعل hand در ساختار hand somebody something هم به معنای "چیزی را به کسی دادن" است. مثلا:
".She handed me the letter" (او نامه را به من داد.)