Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کنترل
2 . نگه داشتن (با دست)
3 . حمل و نقل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
handling
/ˈhændlɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کنترل
مدیریت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رسیدگی
1.This horse needs firm handling.
1. این اسب به کنترل سفت و سخت نیاز دارد.
2
نگه داشتن (با دست)
لمس کردن
3
حمل و نقل
جابهجایی
تصاویر
کلمات نزدیک
handler
handlebars
handlebar moustache
handle someone with kid gloves
handle
handling charge
handmade
handoff
handout
handover
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان