Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سخت بودن گفتن چیزی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
hard to say
/hɑrd tu seɪ/
1
سخت بودن گفتن چیزی
مطمئن نبودن از چیزی
1.‘When will the job be finished?’ ‘It's hard to say’.
1. «کار کی تمام میشود؟» «گفتنش سخت است.»
تصاویر
کلمات نزدیک
hard shoulder
hard sell
hard rock
hard put
hard on someone's heels
hard up
hard water
hard-boiled
hard-headed
hard-hearted
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان