Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سنقر (پرنده)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
harrier
/ˈhæriər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سنقر (پرنده)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سنقر
1.Harriers normally lay clutches of five to six eggs.
1. سنقرها معمولا پنج یا شش تخم می گذارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
harpy
harpsichordist
harpsichord
harpoon
harpist
harriet
harris
harrison
harrowing
harry
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان