Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . محصول
2 . زمان برداشت (محصول)
3 . برداشت کردن (محصول)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
harvest
/ˈhɑrvəst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
محصول
برداشت محصول
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برداشت
حاصل
خرمن
درو
بار
مترادف و متضاد
collecting
crop
gathering in of the crops
reaping
1.If the harvest is poor, there is always the possibility of a famine.
1. اگر برداشت محصولات کم باشد، همیشه احتمال قحطی وجود دارد.
2.The farmer decided to expand his fields so that he would get a bigger harvest.
2. کشاورز تصمیم گرفت مزرعهاش را گسترش دهد تا بتواند برداشت بیشتری داشته باشد.
3.The United States had a comparatively good grain harvest this year.
3. آمریکا امسال برداشت جوی نسبتا خوبی داشت.
2
زمان برداشت (محصول)
زمان درو
1.The apple harvest is in September.
1. زمان برداشت سیب در سپتامبر است.
[فعل]
to harvest
/ˈhɑrvəst/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: harvested]
[گذشته: harvested]
[گذشته کامل: harvested]
صرف فعل
3
برداشت کردن (محصول)
درو کردن محصول
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برداشت کردن
حاصل برداشتن
خرمن برداشتن
درو کردن
درویدن
تصاویر
کلمات نزدیک
harvard
hart
harshness
harshly
harsh sentence
harvester
harvey
has-been
hash
hash browns
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان