Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . وقت آزاد داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
have time on one's hands
/hæv taɪm ɑn wʌnz hændz/
1
وقت آزاد داشتن
مترادف و متضاد
have time to kill
1.Gina has some time on her hands, so she is taking a college course.
1. "جینا" کمی وقت آزاد داشت، برای همین در دانشکده واحد برداشته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
have time off
have the time of your life
have the lead
have the hots for someone
have the courage of your convictions
have time on your hands
have to
have to do with
have you ever had a car accident?
have you handed in your passport?
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان