[اسم]

haven

/ˈheɪvn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پناهگاه سر پناه

معادل ها در دیکشنری فارسی: گریزگاه
مترادف و متضاد shelter
  • 1.The camp offers a haven to refugees.
    1. اردوگاه پناهگاهی برای مهاجرین فراهم می کند.
  • 2.The river banks are a haven for wildlife.
    2. کناره های رودخانه سرپناهی برای حیوانات است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان