[اسم]

headache

/ˈhedeɪk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سردرد

معادل ها در دیکشنری فارسی: سردرد
  • 1.I have a splitting headache.
    1. من سردرد شدیدی دارم.

2 دردسر گرفتاری، مزاحم

معادل ها در دیکشنری فارسی: دردسر
مترادف و متضاد nuisance trouble
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان