[اسم]

hearing aid

/ˈhirɪŋ eɪd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سمعک

معادل ها در دیکشنری فارسی: سمعک
  • 1.He lost his hearing aid.
    1. سمعکش را گم کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان