[اسم]

hearing

/ˈhɪrɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شنوایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: سامعه سمع شنوایی
  • 1.Her hearing is poor.
    1. شنوایی او ضعیف است.
  • 2.The explosion damaged his hearing.
    2. انفجار به شنوایی او آسیب رساند.

2 جلسه محاکمه

معادل ها در دیکشنری فارسی: جلسه محاکمه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان