[قید]

heartily

/ˈhɑːrtɪli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more heartily] [حالت عالی: most heartily]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 از ته دل از صمیم قلب، صمیمانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: قلبا
  • 1.‘Great to see you, ’ she said heartily.
    1. او از صمیم قلب گفت: «از دیدن تو خوشحالم.»
  • 2.Hugh laughed heartily at the joke.
    2. "هیو" از ته دل به آن شوخی خندید.

2 با تمام وجود با جان و دل

  • 1.Madge had become heartily sick of the city.
    1. "مج" با تمام وجود از شهر متنفر شده بود.
  • 2.This is a book I heartily recommend to all women.
    2. این کتابی است که من با جان و دل به همه خانم‌ها پیشنهاد می‌کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان