[اسم]

helplessness

/ˈhɛlplɪsnəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 درماندگی بیچارگی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بیچارگی عجز
  • 1.Doing something for others can stem feelings of helplessness.
    1. کاری برای دیگران انجام دادن می‌تواند مانع بروز احساس درماندگی شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان