Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پرس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
helping
/ˈhɛlpɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرس
وعده، مقدار (غذا)
1.I had a big helping of mashed potatoes.
1. یک پرس بزرگ، پوره سیب زمینی خوردم [مقدار زیادی پوره سیب زمینی خوردم]
تصاویر
کلمات نزدیک
helpfulness
helpfully
helpful
helper
help out
helpless
helplessly
helplessness
helpline
helter-skelter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان