[صفت]

helpful

/ˈhelp.fəl/
قابل مقایسه

1 مفید کمک‌کننده، سودمند

معادل ها در دیکشنری فارسی: دستگیر مفید کمک‌حال
مترادف و متضاد beneficial obliging profitable useful unobliging unsympathetic useless
  • 1.He made several helpful suggestions.
    1. او تعداد زیادی پیشنهاد سودمند داد.
  • 2.I'm sorry, I was only trying to be helpful.
    2. متأسفم، من فقط داشتم سعی می‌کردم مفید باشم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان